رقعی
۲۶۵
9786009491285
بمباران درسدن جنگ جهانی دوم رضا رضایی لیانید والینسکی مارال فرخی
۱۳۹۸/۰۲/۲۶
معرفی و نقد کتاب تهران| ماجرای هفت روز در شهر درسدن میگذرد؛ شهری آرام و زیبای ساحل رود الب که بهخاطر بناهای زیبا و گالریهای هنریاش به فلورانس کرانهی الب معروف بود. این شهر در طول جنگ جهانی دوم پناهگاه امن غیرنظامیها و پناهجوها محسوب میشد. اما شب سیزدهم فوریهی سال ۱۹۴۵ برای ساکنان درسدن زیبا شب هولناکی بود. در این شب بیشتر از هزار بمبافکن بریتانیایی و آمریکایی در آسمان ظاهر شدند و شهر را بمباران کردند؛ بمبارانی که سه شب متوالی ادامه داشت و ۴۰۰۰ تن بمب فسفری و بشکهای بر سر شهر ریختند. در جریان بمباران بیش از صدوسی هزار نفر کشته شدند.
درسدن ظاهراً اهمیت استراتژیک و نظامی ویژهای نداشت و تنها به این دلیل بمباران شد که کارخانههای این شهر صنعتی برای ارتش آلمان تجهیزات نظامی میساختند و نیروهای متفقین میخواستند تأسیسات حیاتی آلمان را از بین ببرند تا بدون عملیات زمینی گسترده کار این کشور را یکسره کنند. دلیل بمباران هر چه که بود، باعث شد بخش قدیمی شهر و بناهای باشکوهی مانند تسوینگر و آلبرتینوم کاملاً ویران شوند. در گالری هنر درسدن صدها اثر هنری گرانبها وجود داشت که سرنوشتشان پس از بمباران نامعلوم بود و اگر از بین میرفتند، احتمالاً مسیر تاریخ معاصر نقاشی کاملاً تغییر میکرد.
لیانید والینسکی، نویسندهی «هفت روز»، یکی از نفرات گروهان ارتش شوروی بود که در جریان پیشروی وارد شهر شدند. او پیش از جنگ مهمترین نقاش شهر کیِف بود و به سبب حرفهاش از گنجینهی هنری درسدن اطلاع کامل داشت و همراه با عدهای دیگر از نفرات گروهان به جستوجوی تابلوهای گرانبهای مفقود پرداخت. این گروه توانستند تعداد زیادی از آثاری را که نازیها در محلهای نامناسبی روی هم تلنبار کرده بودند و قصد داشتند از بین ببرند، نجات دهند. این تابلوها برای مرمت به مسکو و سنپترزبورگ فرستاده و سالها بعد، پس از بازسازی گالری درسدن، به این شهر بازگردانده شدند.
سه ماه پس از بمباران درسدن، در ماه مه سال ۱۹۴۵، هیتلر خودکشی کرد و آلمان بیقیدوشرط تسلیم شد. در همین زمان ارتش شوروی در حال پیشروی به سوی پایتختِ آلمانِ شکستخورده در جنگ بود که یک گروهان از نظامیانش وارد درسدن شدند. داستان هفت روز از اینجا آغاز میشود.
لیانید والینسکی، نویسندهی کتاب، یکی از نفرات گروهان ارتش شوروی بود که در جریان پیشروی وارد شهر شدند. او پیش از جنگ مهمترین نقاش شهر کیِف بود و به سبب حرفهاش از گنجینهی هنری درسدن اطلاع کامل داشت و همراه با عدهای دیگر از نفرات گروهان به جستوجوی تابلوهای گرانبهای مفقود شده پرداخت. این گروه توانستند تعداد زیادی از آثاری که نازیها در محلهای نامناسبی روی هم تلنبار کرده و قصد داشتند از بین ببرند را نجات دهند. این تابلوها برای مرمت به مسکو و سنپترزبورگ فرستاده و سالها بعد، پس از بازسازی گالری درسدن، به این شهر بازگردانده شدند.
دربارهی جنگ جهانی دوم فیلمهای داستانی و مستند زیادی ساخته و کتابهای زیادی هم نوشته شده است؛ اما برخی وقایع مانند نجات شاهکارهای هنری چندان شناختهشده نیستند و فقط میتوان درکتابهای تاریخ، خیلی کوتاه، ردی از آنها پیدا کرد.
هفت روز، با روایت شورانگیز و حماسی ساختن بنای تسوینگر درسدن آغاز میشود و نویسنده در شش فصل عملیات هیجانانگیز هفتروزهی نجات تابلوها را بازگو میکند و در حین روایت عملیات نجات، گریزی هم به تاریخ هنر، زندگی نقاشان و حالوهوای دورانشان میزند. رافائل، رامبراند، ورمیر و بلاسکس از جمله نقاشانی هستند که سرگذشتشان را از زبان یک نقاش میخوانیم.
دربارهی جنگ جهانی دوم فیلمهای داستانی و مستند زیادی ساخته و کتابهای زیادی هم نوشته شده است؛ اما برخی وقایع مانند نجات شاهکارهای هنری چندان شناختهشده نیستند و فقط میتوان درکتابهای تاریخ، خیلی کوتاه ردی از آنها پیدا کرد. البته این موضوع خیلی هم عجیب نیست؛ بمباران درسدن و فاجعهی انسانی ناشی از آن، همه چیز را طوری تحتالشعاع قرار داد که در آن شرایط جنگی کسی به فکر پیداکردن تابلوهای نقاشی نبود. اما یک نقاش که از قضای روزگار از میدان جنگ سردرآورده بود، از این ماجرا اثری جذاب و خواندنی ساخته است. هفت روز بیش از آنکه رمان باشد، گزارشی روایی از ماجرای نجات شاهکارهای هنری گمشده موزهی درسدن در جریان جنگ جهانی دوم است.
حین خواندن این کتاب واقعاً به من خوش گذشت و یکنفس آن را خواندم؛ دقیقاً به همین دلیل به کسانی که به نقاشی و تاریخ هنر علاقه دارند، پیشنهادش میکنم. به نظر من جالبترین قسمتهای کتاب، سرگذشت نقاشان است که با جزئیات و آبوتاب خاصی بازگو شده است؛ قطعاً بازگویی چنین جزئیاتی آنهم با شور و شوق بسیار، تنها از عهدهی یک نقاش برمیآید.
هفت روز را نشر فنجان در ۲۶۵ صفحه با ترجمهی رضا رضایی منتشر کرده است. نمیشود این کتاب را معرفی کرد و از ترجمهی عالی و درخشان رضائی یاد نکرد؛ ترجمهای روان که لذت خواندن کتاب را چند برابر میکند. بهعلاوه، تصویر همهی تابلوهایی که نویسنده در متن از آنها صحبت میکند، به همراه عکسهای درسدن ویران شده و تصاویر و مطالب دیگر، در بخش پیوستهای پایان کتاب موجود است.
معرفی و نقد کتاب تهران| کلاه پوستی برای رفیق یفیم…
معرفی و نقد کتاب تهران| سلاخخانه شماره ۵ نخستین اثر…
نوشته: ویو گروسکوپ معرفی و نقد کتاب تهران| زندگی خصوصی…
کاش مثل درخت بامبو بودم که به جائی تعلق ندارد.…
معرفی و نقد کتاب تهران | تیموفی پنین مهاجر روسی…
معرفی و نقد کتاب تهران | از دو که حرف…
Your email address will not be published.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.