امر جنسی و سانسور در ترجمه
۱۳۹۹/۰۹/۰۶
الهام نظری
یادداشت دوم پروندهی «امر جنسی و سانسور در ترجمه»
معرفی و نقد کتاب تهران| از زمانی که پیشنهاد نوشتن این متن به من داده شد، سه چهار باری نشستم که شروع به نوشتنش کنم اما نتوانستم. گمانم دلیلش با نگاهی به عنوان این یادداشت، بهخصوص وقتی یک زن نویسندهاش است، روشن باشد. در جامعهای که حتی حرف زدن دربارهی این مسائل تابوست و هر گونه اشارهی صریحی به آن در رسانهها و نشریات سانسور میشود، نوشتن دربارهی این تجربه بدون خودسانسوری چندلایه کار دشواری است.
من سالهاست که به زبان انگلیسی کتاب میخوانم. اوایل فقط کتابهایی را که به این زبان نوشته شده بودند میخواندم، اما الآن گاهی کتابهایی را که به زبانهای دیگر نوشته شدهاند هم، در صورتی که از کیفیت ترجمهی فارسی مطلع نباشم، به زبان انگلیسی میخوانم. برای این کار دو دلیل دارم، یکی این که دقت ترجمه برایم مهم است، چون معتقدم ترجمهی بد میتواند کتاب را کلاً عوض کند، انگار که یک کتاب دیگر را خوانده باشی. البته هیچ ترجمهای بیغلط نیست و اساساً ارتباط دو انسان بر بستر زبان (در اینجا نویسنده و مترجم که باید متن را در وهلهی اول به خوبی بفهمد) معمولاً بیاشکال نیست و به سختی کسی میتواند ادعا کند منظور نویسنده از تکتک کلماتش را فهمیده است. اما اغلب مقابلهی چند صفحه از متن حسی از میزان دقت و ظرافتی که مترجم به کار برده به آدم میدهد.
موقع نوشتن این متن فکر کردم برای خود این واژهی «سانسور» هم معادل فارسی نداریم، گمانم به این دلیل که حتی وجودش هم انکار و سانسور شده است.
دلیل دوم، موضوع سانسور و انتقال مفاهیم در زبان فارسی است. شاید این گفتهی مشهور را شنیده باشید که «کسانی که قانون و سوسیس را دوست دارند، نباید درست شدنشان را تماشا کنند». حالا این را میشود دربارهی کتابها هم گفت. فکر میکنم درگیر شدن در کشاکش سخت و نفسگیر ترجمهی متون ادبی، من را دچار این وسواس کرده که موقع خواندن ترجمه دائم از خودم بپرسم آیا آنچه در فارسی میخوانم همان چیزی است که نویسنده در زبان اصلی نوشته بوده؟ البته اساساٌ پاسخ دادن به این سؤال غیرممکن یا شاید بیمعنی است، چون معلوم است که هیچ دو اثری که در دو زبان متفاوت خوانده میشوند «یکسان» نیستند، حتی اگر یکی ترجمهی دیگری باشد. از طرف دیگر ما مفاهیم را بهواسطهی زبان درک میکنیم. کلمات بار تاریخی و فرهنگی خودشان را دارند و وقتی خوانده میشوند، چه بخواهی و چه نخواهی، بخشی از آن بار تاریخی و فرهنگی را با خودشان به ذهن میآورند.
در باب امر جنسی یک جنبه سانسور است، سانسوری که ریشههای تاریخی دوری در فرهنگ ما دارد و البته از حق نگذریم که در حال حاضر بسیار شدید است. تقریباً دربارهی هیچ موضوعی که به غرایز انسانی مربوط باشد نمیتوانی بدون در نظر گرفتن مسئلهی سانسور بنویسی. سالهاست که نویسندگان و مترجمان تلاش میکنند این موضوعات را در لفافه و با واژگان کنایی به مخاطبشان برسانند. این است که مخاطب هم عادت کرده گاه از جملات غیرجنسی هم معنای جنسی برداشت کند. این را حتی در گفتوگوهای روزمره میشود دید، وقتی که باید مراقب باشی کلماتت معنای دیگری به ذهن متبادر نکنند، چون ممکن است تمسخر شوی یا جدیت گفتهات زیر سوال برود.
اما حتی اگر از موضوع سانسور بگذریم، این در لفافه سخن گفتن در باب امر جنسی، به نظر من بر روی شیوهی درک ما از این مفاهیم هم اثر میگذارد. برای مثال در یک رمان انگلیسی وقتی شخصیت از تجربهی جنسیاش حرف میزند، خواننده جا نمیخورد؛ گویی دربارهی غذایی که خورده حرف زده باشد. چشم و گوش ما به خواندن و شنیدن این واژگان در بستر آن زبان عادت دارند و دنبال کشف معانی ضمنی ازشان نیستیم. اما همان جملات را اگر در زبان فارسی بخوانیم، احتمالاً جور دیگری بهشان واکنش نشان میدهیم. بهعلاوه برای بسیاری از این واژگان اصلاً معادل فارسی دقیقی که به گوش مخاطب آشنا باشد و در زبان معیار به کار رود نداریم. ادبیات فارسی سابقهای طولانی در دوپهلو سخن گفتن دربارهی این موضوعات دارد. عشاقی که به ناز و نیاز با هم گفتوگو میکنند و قصد و میلشان را با اشارات و کنایات به هم میفهمانند، در متون کهن فارسی کم نیستند.
در یک رمان انگلیسی وقتی شخصیت از تجربهی جنسیاش حرف میزند، خواننده جا نمیخورد؛ گویی دربارهی غذایی که خورده حرف زده باشد. چشم و گوش ما به خواندن و شنیدن این واژگان در بستر آن زبان عادت دارند و دنبال کشف معانی ضمنی ازشان نیستیم. اما همان جملات را اگر در زبان فارسی بخوانیم، احتمالاً جور دیگری بهشان واکنش نشان میدهیم.
سؤال این است که حالا من مترجم در این شرایط که دست و پایم را سانسور و پیچیدگیهای فرهنگی بستهاند چه کار باید بکنم؟ تا چه حد باید واژگان را تحتاللفظی یا به شیوهای که معانی را منتقل کنند به فارسی برگردانم؟ خوب راستش برای این سؤال هم جواب سرراستی ندارم. راه حل شخصی من برای این ماجرا انتخاب نکردن کتابهاییست که گمان میکنم تیغ سانسور تکههایی حیاتی از آنها را ببرد. برای من که ترجمه را بیشتر از روی عشق سرشارم به ادبیات و کتاب انجام میدهم، گاهی گذشتن از یک کتاب خوب سخت است، ولی به نظر میرسد چارهی دیگری نیست. در همین یک سال اخیر چندین کتاب خوب خواندهام که به خاطر ترس از سانسور زیاد از خیر ترجمه کردنشان گذشتهام. در واقع این وضعیت بهویژه انتخاب کتابهای جدید را بهشدت دشوار کرده، زیرا کتابهای جدیدی که یک وجه از زندگی انسان را از پایه نادیده بگیرند و دربارهاش حرف نزنند، بسیار کماند.
زینب یونسی هفتمین یادداشت پروندهی «امر جنسی و سانسور در…
یادداشت ششم پروندهی «امر جنسی و سانسور در ترجمه» معرفی…
بنفشه فریسآبادی یادداشت پنجم پروندهی «امر جنسی و سانسور در…
محمدرضا ترکتتاری یادداشت چهارم پروندهی «امر جنسی و سانسور در…
پوپه میثاقی یادداشت سوم پروندهی «امر جنسی و سانسور در…
بهاره فریسآبادی یادداشت اول پروندهی «امر جنسی و سانسور در…
عالی بود مرسی از نویسنده ی سایت
واقعا خیلی بده که هنوز واکنشهامون به امور جنسی عجیب و غریبه
عالی بود ممنونم
بسیار عالی بود و موفق باشید و خسته نباشید
بسیار عالی بود و موفق باشید و خشته نباشید
خیلی خوب بود و موفق باشی د و خسته نباشید
Your email address will not be published.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.