ادبیات کهن فارسی عرفان چوبینه
۱۳۹۹/۰۷/۲۸
معرفی و نقد کتاب تهران | واژهی یونانی کَنون[۱] در اصل به میله یا خطکش اندازهگیری اشاره دارد و با توسّع معنایی به فهرست یا کاتالوگ نیز اطلاق میشدهاست. سپس مقامات کلیسا این واژه را در اشاره به فهرست کتابهایی در انجیل عبری و عهد جدید که معقتد بودند آنها کتب مقدس اصیلند، بهکار بردند. بعدتر متخصصان اصطلاح فوق را در اشاره به آثار غیر مذهبیای که اصالتاً متعلّق به یک نویسندهی خاص بود استفاده کردند، همانند کَنون(آثار اصیل) شکسپیر، چاسر و… . در دهههای اخیر عبارت literary canon، که شاید بتوان آن را به «آثار ادبی معیار» برگرداند، در ادبیات جهان و… به نویسندگانی اشاره میکند که اکثر قریب به اتّفاق منتقدان، پژوهشگران و استادان آنها را از«بزرگان» پنداشتهاند. کسانی که از آثارشان اغلب به عنوان آثار ادبی «کلاسیک» یاد شدهاست. آثار ادبیای که نویسندگان معیار آنها را به رشتهی تحریر درآوردهاند، بیشترین آثاری هستند که به زیر چاپ رفته و بهطور مداوم از سوی منتقدان ادبی و تاریخدانان به بحث و بررسی گذاشته شدهاند. افزون بر این، چنین آثاری، در عصر حاضر، بیشترین بخت را برای گنجاندهشدن در آنتولوژیها یا درسنامههای دانشگاهی تحت عناوینی چون « شاهکارهای ادبی جهان» و… دارند(Abrams & Harpham).
نکتهای که دربارهی آثار ادبی معیار باید درنظر داشت این است که اساساً معیاربودن امری نسبی است و در طول زمان با پدیدآمدن مخاطبان و منتقدان جدید دستخوش تغییر میشود. نگاههای ایدئولوژیک، سیاسی، جنسیتی و نژادی از عواملی است که میتواند در معیارکردن یا نکردن یک اثر تأثیر داشتهباشد. برای مثال مدّتها آثار نویسندگان زن یا رنگینپوستان کمتر مورد توجّه منتقدان، اغلب سفیدپوست مرد، قرار میگرفت و در نتیجه اشعار و نوشتههای این دسته از ادیبان در آنتولوژیها وارد نمیشد.
در سالهای اخیر آنتولوژی نورتون، که شاید معروفترین آنتولوژی ادبی جهان باشد، سعی کردهاست تا در بازنگریهای هرسالهش آثار این دسته از نویسندگان را نیز در مجموعهی خود بگنجاند.با نگاهی به کتب درسی مدارس در ایران نیز میتوان دریافت که تفکّرات سیاسی و اعتقادی خاص حاکم بر آموزش کشور رأی به حذف اشعار و داستانهای نویسندگانی دادهاست که از نظر مردم و همچنین محقّقان جزو آثار ادبی معیار به حساب میآیند. مثلاً در ادبیات معاصر آثاری از احمد شاملو یا صادق هدایت در این کتب به چشم نمیخورد و از طرفی به اشعار شاعرانی چون سپهری و نوشتههای نویسندگانی چون احمد عربلو بها داده شدهاست.
در ادبیات کهن فارسی نیز ادبیات مدحی چنین سرنوشتی داشتهاست. نپرداختن یا کمپرداختن به این ژانر در کتب درسی از یک سو و از سوی دیگر باورداشتن برخی از اهالی فن به کممایهبودن این دست آثار(برای مثال میتوان به دیدگاه غلامحسین یوسفی دربارهی مدح در کتاب فرخی زندگی و اوحوال و اشعار او و نیز نادر وزینپور در کتاب مدح داغ ننگ بر سیمای ادب فارسی اشاره کرد) باعث شدهاست که یکی از بنیادهای شعر فارسی از نظر مخاطبان عام مغفول بماند. از دیگر نکاتی که در کماهمیّت پنداشتهشدن ادب مدحی نزد مخاطبان غیردانشگاهی شایان ذکر است میتوان به بیاطّلاعی از پیشینهی تاریخی این ژانر و توجّه به محتوا بدون درنظر گرفتن فرم و در نهایت ترجیح چهگفتن به چگونهگفتن اشاره کرد.
در نگاه نخست شعر مدحی فارسی را میتوان متأثّر از اشعار مدحی همسایگان عربزبان دانست. امّا پیشینهی این ژانر به هزارههای پیش از عصر جاهلی برمیگردد. در دوران پیشاتاریخی رؤسای قبایل مهاجر هندو-اروپایی یک نوع تفکّر سیاسی پیرو-محور را با خود به سرزمینهای جدید میبردند و خود را سروران پیروان جدید خود، یعنی افرادی از میان بومیان مناطقی که به آنها مهاجرت کردهبودند، به حساب میآوردند. در همین راستا، بزرگان قبایل مهاجر به معرّفی نظام آیینی تازهای میپرداختند که در آن، به تقلید از خدایان، حیواناتی را برای قربانیکردن در ملأ عام و برپا کردن بزم فراهم میآوردند. در عوض پیروان آنها نیز با خواندن اشعار مدحی به ممدوحان پاداش میدادند(Antony Ch.6).
در مجموع، آن دسته از رؤسای قبایل هندو-اروپایی که حامی اصلی برگزاری جشنها و مراسم دینی بودند در اشعار مدحی جاودانه میشدند(Antony Ch.13). با این تفاصیل قدمت اولین نمونههای شعر مدحی به حدود دوهزار سال پیش از میلاد برمیگردد و میتوان آن را یکی از نخستین قوالب شعری بشر دانست. از طرفی منطق حاکم بر مدیحهسرایی این ژانر را در دستهی با کیفیتترین ژانرهایی قرار دادهاست که نویسندگان و شعرا در آن طبعآزمایی کردهاند. به عبارت سادهتر، ممدوحان یا-چنانکه در مثال بالا- برای جاودانهشدن یا وسعتبخشیدن به شهرتشان نیازمند رسانهای بودند که بتواند عادات و فتوحات آنها را به تصویر بکشد. مادحان نیز به عنوان صاحبان این رسانه باید در رقابت با یکدیگر به دربار راه پیدا میکردند و در ازای هدایای مادّیای که دریافت میکردند دست به تولیدات ادبی میزدند. نیاز ممدوح به دیدهشدن و مادح به گذران زندگی و البتّه رفاه، منجر به غنای ادبیات فارسی شد.
منظور از غنای ادبیات تعالی فرم و چگونهگفتن است که به نظر نگارنده غایت نهایی ادبیات در هر زبانی است. چنانچه زمانیکه به آثار نویسندگان بزرگ قرن بیستم در غرب نظر میافکنیم، درمییابیم که معیارشدن آثاری چون خشم و هیاهو یا اولیس در درجهی اوّل به فرم بدیع و شگفتآور آنها برمیگردد. به عبارتی دیگر، در ادبیات همواره چگونهگفتن بر چهگفتن تقدّم دارد و معیارشمردن یک اثر منوط به همین امر است. از این رو، توصیفهای اغراقآمیزی را که بعضاً به ترک ادب شرعی انجامیدهاست، نباید از نقاط ضعف این دست آثار دانست. همانطور که حامیان مالی ادیبان با هزینههای سنگین آنان را ترغیب به آفرینش ادبی میکردند، نویسندگان و شعرا نیز باید حامیان خود را راضی نگه میداشتند تا چرخهی تولید نوشتههایشان از حرکت بازنایستد. اساساً وجود قدرت و ثروتمندانی را که به حمایت از تولید آثار ادبی و هنری فاخر بپردازند باید به فال نیک گرفت. در اواسط قرن نوزدهم در فرانسه کُنت روبرت دِ مونتسکیو[۲] به حمایت از استفان مالارمه[۳] (شاعر و منتقد ادبی)، کلود دِبوسی[۴] (آهنگساز)، گابریل فاوری[۵] (آهنگساز) و پُل وِرلِین[۶] (شاعر) پرداخت. شخصیت مونتسکیو در آثار ادبی متعدّدی، چون بارون دِ شارلوس[۷] در درجستوجوی زمان ازدسترفته، نمود پیدا کردهاست(Sante).
در بخش تازهی وبگاه معرّفی و نقد کتاب تهران برآنیم تا مخاطبان غیر متخصّص را با این دسته از آثار معیار در ادبیات کهن فارسی آشنا سازیم. در این راستا، دربارهی شاعرانی چون رودکی، فرّخی، منوچهری، عنصری و… سخن میرانیم و زبدهی قصاید آنها را برمیرسیم. از آنجا که خواندن قصاید این شاعران نیاز به درک فنون ادبیای چون وزن، عروض و قافیه دارد در ستونی جداگانه بهطور منظّم این دسته از فنون ادبی را برای مخاطبان موشکافی میکنیم. آگاهی از تکنیکهای وزنی و هنرمندی شاعران در قافیهپردازی مخاطبان را در خواندن اشعار کلاسیک فارسی و آگاهشدن از علل معیارنامیدن آنها یاری میکند. افزون بر این، در ستونی جداگانه به بازنشر و خلاصهی مقالات تخصّصی مفید در موضوعات مختلف مرتبط با ادبیات کهن میپردازیم تا آن دسته از مخاطبان که علاقمند به دنبالکردن مطالب تخصّصی در زمینه این هستند بتوانند از نوشتههای معتبر و کارآمد بهره ببرند.
از آنجا که شاهنامه فردوسی ظاهراً تنها متنی است که همهی اقشار در معیاربودن آن اتّفاق نظر دارند، و نیز از آنجا که حجم اثر و نوشتهها و تولیدات پیرامون آن( پادکستها، کانالهای تلگرامی و…) ایجاب میکند، ستونی مجزّا را بدان اختصاص میدهیم. در این بخش ابتدا سعی داریم تا به پرسشهایی از قبیل از کجا شروع کنیم؟ چه چاپ یا چاپهایی معتبر هستند؟ آیا خواندن گزیدهی شاهنامه به غیرمتخصّصان پیشنهاد میشود؟ شاهنامههای به نثر برای چه کسانی مفید است؟ بپردازیم. گام بعدی معرّفی و نقد کتب مرتبط با شاهنامه و فردوسی است. پادکستهای شاهنامهخوانی را نیز در این بخش نقد و بررسی میکنیم. افزون بر این، در گامی تخصّصیتر دربارهی داستانها، برخی ابیات و کژفهمیها در آنها سخن میگوییم و در نهایت مقالات مفید منتشرشده( به انگلیسی و فارسی) در این زمینهها را با ارائهی خلاصهای از آنها بازنشر میکنیم.
یکی از اهداف ما از ایجاد بخشی مرتبط به ادبیات کهن فارسی آشنایی مخاطبان با بخشهای کمتر مورد توجّه قرارگرفتهی این عرصه است. همانطور که پیشتر یادکردیم بسیاری از قصاید قرون اوّلیه شعر فارسی آثار ادبی طراز اوّل به حساب میآیند و تأثیر چشمگیری بر نویسندگان و شعرایی که امروزه در نظر عموم شناخته شدهترند (سعدی، حافظ و…) گذاشتهاند. نگاه ما این است که لذّت ادبی حاصل از خواندن اشعار این دسته از شعرا تنها ویژهی متخصّصان انگشتشمار نیست، بلکه با تربیت ذوق و قریحهی ادبی، که هدف آرمانی ماست، گسترهی وسیعتری از مخاطبان میتوانند از هنرمندیهای زبانی و ساختاری این شاعران لذّت ببرند.
دیگر اینکه علیرغم آشنایی بسیاری از مخاطبان با شاهنامه، اندک کسانی هستند که به خواندن آن دست یازیدهاند. دشواریهای متنی، شرحها و توضیحات نادقیق و حجم بالای کتاب را میتوان علل اصلی کمرغبتی مخاطبان به مطالعهی این کتاب دانست. طبیعتاً غیرمتخصّصان در مطالعهی چنین اثری نیاز به نقشهی راه دارند. هدف آرمانی ما نیز این است که بهتدریج راه مطالعهی این اثر را به مخاطبان نشان دهیم و در این مسیر گامبهگام آنها را همراهی کنیم.
سخن آخر اینکه این بخش تازه تنها اختصاص به دو موضوع یادشده نخواهد داشت و در آینده به دامنهی گستردهتری از ادبیات کهن فارسی پرداخته و مسلّماً متون نثر (تاریخی، جغرافیایی، تعلیمی و…) و شعر شاعرانی چون سعدی و حافظ و… نیز در ستونهای جداگانهای بررسی و موشکافی خواهدشد.
منابع
Abrams M.H. & Harpham Geoffrey Galt. “Canon of literature.” A Glossary of Literary Terms. Wadsworth Cengage Learning, 2009.
Antony, David. “Small-Scale Migrations, Elite Recruitment, And Language Shift.”The Horse, The Wheel, and Language: How Bronze-Age Riders from the Eurasian Steppes Shaped the Modern World. Kindle ed., Princeton University Press, 2007.
—. “Yamnaya Social Organization.”—.
Sante, Luc. “Dr Love or Dr God.” London Review of Books, ۵ July 2020.
[۱] Kanon
[۲] Count Robert de Montesquiou
[۳] Stéphane Mallarmé
[۴] Claude Debussy
[۵] Gabriel Fauré
[۶] Paul Verlaine
[۷] Baron de Charlus
معرفی و نقد کتاب تهران| زندان و اسارت، مانند بسیاری…
Your email address will not be published.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.